خودروهایی را نشان میدهد که در جاده میآیند و میروند و میگوید: «اینها امروز برای جشنواره آمدهاند. زمستان توی جاده فقط خودت هستی و خودت». همین طور که خودروهای نیروی انتظامی، راهنمایی و رانندگی و یکی دو آمبولانس در رفتوآمد هستند، میشود برف روی قله سهند را دید. عجیب است که بوتههای گلسرخ، سرما و برف زمستان اسکو را تحمل میکنند و هر سال تابستان دوباره گل میدهند. در روزهای پایانی تیر کشاورزان روستای «گنبرف» از توابع اسکو، گلهای سرخ را میچینند و میفرستند به شهرها و استانهای دیگر تا گلهای سرخشان به اسم گلاب کاشان و دیگر جاها برسد به دست مردم.
جاده اسکو به گنبرف، پیچدرپیچ و پر از تپه و ماهور است. همان اول راه که از اسکو بیرون میآیید درختهای گردو روی جاده سر خم کرده و نه فقط سایه بلکه شاخههایشان را تا کنارههای جاده رساندهاند. جاده خیلی باریک است و بعضی جاها وقتی به پیچهایی میرسد که از تپهای بالا میروند، هیچ نمایی از ادامه مسیر را نمیتوان دید و تنها چیزی که جلوی رویتان قرار میگیرد، آسمان آبی است با ابرهایی که در آن بالاها دنبال هم ردیف شدهاند. دو طرف جاده زمینهای پراکنده کشت دیم گندم وجود دارد و خود جاده مثل پازلی است که تکههایی از آن گمشدهاند و نمیتوان حدس زد امتداد آن به کدام طرف میرود. از 5سال پیش این منطقه ناشناخته از اسکو با برگزاری «جشنواره گل محمدی»، کمی به شهرت رسید و دست کم در یک ماهی که کشاورزان گلهای سرخ باغهای خود را میچینند، کسانی از شهرهای اطراف سری به گنبرف میزنند.
از روی آخرین تپههای جاده میشود دره سرسبزی را دید که روستاهای گنبرف، کردآباد و مجارشین در آن قرار دارند. وقتی دوباره سایه درختهای گردو روی جاده میافتد و باغهای روستا شروع میشود، میتوان آرامآرام بوتههای گل سرخ را هم دید. روی دیوارهای کوتاه سنگی باغها در کناره جاده، بوتههای گل سرخ پشت سر هم در یک صف ایستادهاند. آرامآرام سر و کله گردشگران هم پیدا میشود که خودروهایشان را کنار جاده پارک کردهاند و خودشان پخش شدهاند در باغها و کنار رودخانهای که از وسط دره میگذرد. هر چند این همه گردشگر با خود برای این روستای دورافتاده اندک رونقی به همراه میآورند، فرامرز امینی، دل چندان خوشی از آنان ندارد. او یکی از کشاورزان گنبرفی است که با همسرش و میهمانانی از آذرشهر در روز تعطیل آخر هفته به باغ خود آمده. همان طور که سیخهای جوجهکباب روی منقل پشت و رو میشوند او و همسرش گلهای سرخ را میچینند و در سبد میریزند. امینی از اینکه کسانی از شهرهای دیگر به روستایش میآیند و گلسرخ میخرند راضی است، اما حضور این همه گردشگر در جایی که هیچ امکانی برای پذیرش آنان ندارد دردسرهایی هم برای کشاورزانی مثل او بهوجود میآورد؛ آنان نگران زمینهای خود هستند:« مشکل اصلی این است که مردم میآیند آسایش ما را از بین میبرند. داخل باغها میشوند و همه جا را کثیف میکنند.» امینی 5هکتار زمین دارد.
باغ گل پلکانی
باغهای گل گنبرف هیچ شباهتی به باغهای کاشان و قمصر ندارد؛ آنها روی دامنه تپهها قرار دارند و به شکل پلهای ساخته شدهاند. در حاشیه هر باغ و زیر درختان گردو، سیب و گیلاس ردیفهایی از بوتههای گلسرخ دیده میشود. فقط در بخشهایی از هر باغ، بوتههای گل سرخ کاشته شده و فضای بین هر ردیف گل یا خالی است یا در آنها، درختهای دیگری کاشتهاند. امینی هر سال بهطور متوسط از زمینهایش یک تن گل برداشت میکند و در مجموع از تمام زمینهای کشاورزی شهرستان اسکو 1400تن گلتر برداشت میشود. آن طور که گنبرفیها میگویند، امسال قیمت هر کیلو گلتر 2برابر سال پیش شده و به 2هزار تومان رسیده است. کشاورزان اگر بتوانند این گلها را خشک کنند، میتوانند هر کیلو از آنها را 27هزار تومان بفروشند، اما خشک کردن گلهای سرخ هم دردسرهای خودش را دارد.
تکرار حرفهای امیدوار کننده
بیست و چهارم تیر، خیلیها به گنبرف رفته بودند. غیراز گردشگران تبریز، اسکو و آذرشهر مسئولان استانی هم آنجا حاضر بودند و هر یک در سخنرانی خود در پنجمین جشنواره «گل محمدی دامنههای سهند» از امید به روزهای آینده گفتند که با رشد کشاورزی در منطقه همراه است، همچنین گفتند که باید کارگاهی برای فراوری گلسرخ در اسکو ساخته شود و اینکه با برگزاری این جشنوارهها وضع اقتصادی گنبرفیها رونق گرفته است. در آخر هم وعده دادند تا از کشاورزان منطقه حمایت کنند. با این حال امینی به حرفهایی که برای کمک به کشاورزان اسکویی زده میشود، امید چندانی ندارد و میگوید:«امروز هم بعضیها آمدند و قولهایی دادند، ولی اینها تا وقتی کاری انجام نشده هیچ و پوچ است.»
هر جا سراغ کشاورزان بروید، گله و شکایتهای آنان را خواهید شنید، فرقی نمیکند شالیکاران شمال باشند یا صاحبان نخلستانهای جنوب؛ کشاورزان دامنههای سهند هم مشکلات خودشان را دارند. محمد و محرم دوستی، دو برادرند. محمد سالها پیش به تبریز مهاجرت کرد و حالا آنجا زندگی میکند اما محرم هنوز در گنبرف مانده و کاری که از پدرش یاد گرفته است را در 10هکتار باغ و زمین کشاورزی ادامه میدهد. هر دو برادر در روز جشنواره به زمینهایشان آمده بودند تا هم خانوادههایشان فرصتی برای استراحت و تفریح داشته باشند و هم اینکه گلسرخهای باغشان را بچینند. بچهها به یک درخت گردو طنابی بسته بودند و تاب میخوردند. محرم زیر سایه درختهای گردو، منتظر ایستاده بود تا آب در کتری سیاهی که روی آتش بود جوش بیاید؛ سایه برای میهمانان باغ خوب است اما برای گلهای سرخ، نه. محرم میگوید:«گلها زیر سایه گردو، خوب رشد نمیکنند.
زمین گل را باید جدا کرد و آنها را جایی کاشت که آفتاب بیشتر است. زمینهای ما مشکل آبیاری دارند اگر این مشکل نبود محصولمان خیلی بیشتر میشد.» محرم یکی از کشاورزانی است که زمینش در پایین دست مسیر آبیاری روستا قرار دارد و به همین دلیل سهم آب ناچیزی به زمینش میرسد؛ «هر 8روز فقط یک ساعت.» او قطعه زمین دیگری هم دارد که به کار کاشت گلسرخ میآید ولی همین سهم اندک آب، موجب شده است آن زمین را به حال خودش رها کند و چیزی در آن نکارد. هر وقت صحبت کردن به زبان فارسی برای محرم سخت میشود، برادرش به کمکش میآید و توضیح میدهد: «سود اصلی به دلالان میرسد. چند نفر مغازهدار در روستا هستند که گلها را میخرند و به کارخانههای گلابگیری میفروشند، بعد، پول کشاورزان را کمکم میدهند یا به جای پول، جنس به آنان میفروشند. بعضی وقتها کشاورزان به مغازهدارها بدهکار هم میشوند.» فقط محرم نیست که با این مشکلات مواجه است، در شهرستان اسکو 555هکتار زمین کشاورزی وجود دارد که در آنها گل سرخ میکارند. در آذربایجان شرقی، شهرستان اسکو بیشترین سطح زیرکشت گلسرخ را دارد و این استان در تولید گلسرخ، چهارمین استان کشور به شمار میرود.
کاش کارخانهای بود
حتی اگر مشکل تأمین آب رفع شود، گنبرفیها و کشاورزان دو روستای کردآباد و مجارشین که هر سه در نزدیکی هم قرار دارند، با مشکل دیگری روبهرو هستند که با امید بستن به بارش ابرها یا تابش خورشید، دردشان دوا نمیشود. مشکل آنان این است که نمیتوانند تمام گلهای سرخ خود را به گلاب تبدیل کنند. در گنبرف یکی دو مغازه هم گلسرخ میفروشند و هم گلاب.
محمدقلی خلیلزاده زمین زیادی برای کشاورزی ندارد، فقط یک هکتار. برای همین او به فکر دیگری افتاد و شروع کرد به گلابگیری به شیوه سنتی با دو دستگاه قدیمی. اما همین کسب و کار کوچک، رونقی پیدا کرد و هر سال تابستان او و چند نفر از افراد خانوادهاش با این کار برای خود درآمدی پیدا میکنند. کف مغازهای که خلیلزاده بطریهای پلاستیکی گلاب را کنار ورودی آن ردیف کرده، پر است از گلهای سرخ تازه. در مغازه هیچچیز غیراز یک ترازو، گلسرخهایی که روی زمین تلنبار شدهاند و بطریهای گلاب وجود ندارد. او با همان دو دستگاه قدیمی هر روز 50کیلو گلسرخ تر از کشاورزان میخرد و 100 لیتر گلاب تولید میکند. خلیلزاده میگوید:«مشکل اصلی این است که اینجا هیچ کارخانهای برای گلابگیری نیست و گلها را به شهرهای دیگر میفرستیم. اگر اینجا کارخانه بزنند، خیلیها میتوانند بروند سر کار و این همه گل هم از بین نمیرود. زمینهای اینجا هر سال آنقدر گل میدهد که نمیتوانیم همه آنها را بچینیم چون جایی برای تبدیل همه گلها به گلاب نیست. این همه گل را هم نمیشود خشک کرد.» با قیمتی که گل خشک دارد به نفع کشاورزان است که گلسرخها را خشک کنند و بعد بفروشند اما برای خشک کردن گلها، اول باید ادگی و پرچم گل را از گلبرگها جدا کرد. آنانی که این کار را میکنند برای پاک کردن هر پنج کیلو گلسرخ، هزار تومان میگیرند.
این مشکلات موجب میشود کشاورزان
هر قدر میتوانند گلها را خشک کنند و بقیه را روی بتهها بگذارند بماند و کاری به کارشان نداشته باشند.
مسئولان سازمان جهاد کشاورزی آذربایجان شرقی هم از این مشکل خبر دارند. حسن ایمانی، رئیس اداره جهاد کشاورزی شهرستان اسکو پس از آنکه کلی از گلاب اسکو تعریف میکند و از نتایج آزمایشهایی میگوید که نشان داده است کیفیت گل اسکو از گلسرخهای کاشان و کرمان بهتر است، میرود سراغ همان مشکلی که گلاب اسکو را در گمنامی نگه داشته است: «کارگاههای گلابگیری این منطقه پاسخگوی میزان تولید گلسرخ نیست و برای همین، کشاورزان گلها را به شکل فلهای به کاشان و دیگر استانها میفروشند. ما منتظریم کشاورزان با ایجاد تشکلهایی، خودشان برای راهاندازی کارخانه فرآوری گلسرخ درخواست بدهند. فرمانداری و جهاد کشاورزی هم آمادگی دارند مجوز ساخت کارخانه را صادر کنند و تسهیلاتی برای کشاورزان در نظر بگیرند.» با این حال هنوز در دامنههای سهند خبری از کارخانهای برای تبدیل گلسرخ به گلاب یا اسانس نیست.